۱۳۹۱ مهر ۵, چهارشنبه

2 - چرا در ایران قبل از اسلام نام هیچ کتاب و یا دانشمندی به ثبت نرسیده


چرا در ایران قبل از اسلام نام هیچ کتاب و یا دانشمندی به ثبت نرسیده
برخی افسانه پردازان و مروجان توهم و خرافه  که خود را تاریخ نگار مینامند  دروغ خلق میکنند تا مسیر حقیقت را دگر گون جلوه دهند برخی از این مطالب با اغراض دینی و سیاسی کاملاً مشخصی صورت گرفته تا هویت و باور های یک ملت را در دراز مدت تغییر دهند تا یک ملت بجای فهمیدن حقیقت توهمات ساختگی را که دلیل روشنی بر آن نیست باور کنند و تا سازندگان  دروغ و فریب  بتوانند از این طریق و با وارونه جلوه دادن حقیقت به اهداف و منافع خود دست یابند
در ایران باستان بدلیل نظام طبقاتی حاکم طبقه ی پست اجتماعی که بیش از 99% افراد جامعه را تشکیل میدادند بعنوان طبقه ی پست  از خواندن درس محروم بودند و آن کمتر از 1% طبقات ممتاز نیز که همه چیز برایشان مهیا بود اصلآ نیازی به درس خواندن نداشتند زیرا هر لحظه برای آنها شادی بخش و مفرح بود هر چه میخواستند از هوس بازی و زن باره گی تا عیاشی و بد مستی برایشان فراهم بود حتی برای تفریح کشتن و یا شکنجه ی انسان نیز برایشان مجاز بود و رنج تحصیل را هرگز بر خود هموار نمی کردند بنا بر این هیچ کس سوادی برا ی خواندن و نوشتن هم نداشت چه رسد به تحقیق در علوم و دانش این در حالی بود که در یونان باستان دانشمندانی هم عصر با کوروش و داریوش و پادشاهان مستبد هخامنشی و ساسانی وجود داشتند که امروز نیز ما نام آنها را می دانیم ارسطو افلاطون بطلمیوس اقلیدس تالس ارشمیدس  فیثاغورث و ........ همگی هم عصر هخامنشیان بودند
وقتی از بی سوادی ایرانی ها در زمان هخامنشی و ساسانی حرف میزنم قوم گرایان می گویند آیا تخت جمشید را بی سوادها ساخته اند ؟ چنانچه آثار باستانی تخت جمشید و مقبره ی کوروش در دشت مرغاب را دیده باشیم و به نوع معماری آنها با دقت و دیدی محققانه داشته باشیم در مقایسه با معماری روم باستان (کولوسیوم Colosseum) استادیوم ها ی روبازی برای نمایش و جنگ گلادیاتورها ساخته شده و یا قصر آکرو پولیس  دریونان  در خواهیم یافت که تمامی این معماریها از یک سبک و روش ریشه گرفته اند و نوع ساخت این بناها با تخت جمشید و پاسارگاد یکیست در این نوع معماری سنگ بر روی سنگ قرار می گیرد بی آنکه بین آنها هیچ ملاتی مانند سیمان گچ آهک و یا گل قرار داده شود یعنی معماری سنگ بدون ملات نتیجه می گیرم که بنای تخت جمشید را اسیران رومی و دیگر کشور ها که درجنگها بویژه در جنگهای ایران و روم به اسارت ایرانیها در آمده بودند ساخته اند آنها هندسه و ریاضی می دانستند و اگر با دقت بیشتری به آثار نگاه کنیم کتیبه هایی که بزبان یونانی و رومی بر بدنه ی بعضی از آثار تخت جمشید نوشته شده  وجود دارد که این ادعا را اثبات می کند آنها این آثار را به همان روش رایج در معماری یونانی و رومی ساخته اند
نداشتن خط ایرانی و پارسی
ایرانی ها خواندن و نوشتن نمی دانستند بنا بر این هیچ نوع خطی مخصوص ایران باستان به ثبت نرسیده اکنون قدیم‌ترین اسنادی که در دست ماست از دورهٔ هخامنشیان بخط میخی است. این نام را اروپاییان از روزی که با‌آن روبرو شده‌اند برروی این نوع خط گذاشته‌اند این خط را نخست برای زبانهای بین‌النهرین یعنی زبان الامی و بابلی و آسوری بکار برده‌اند فنیقیها سومری ها عیلامی ها که در مستعمره ی ایرانی ها بودند برای خود خط داشتند و تمام اسناد بجا مانده از هخامنشیان با مخلوطی از این خط ها نوشته شده زیرا تا زمان پذیرش اسلام خطی رسمی برای هخامنشیان و ساسانیان وجود نداشت که بر اساس آن نگارش و کتابت شود و اسیران کشور های فتح شده بودند که کتیبه ها را مینوشتند هر اسیری با خط  ملت خودش می نوشت برای همین هم ما تنوع خط های گوناگون را در کتیبه ها داریم پادشاهان هخامنشی فقط به کشور گشایی و غارت و فتح کشورهای دیگر اهتمام و توجه داشتند تا قلمرو حکومت خود را هر چه بیشتر توسعه دهند و هر گز به فکر توسعه ی علم و دانش و فرهنگ نبودند نه شاهزادگان و نه روحانی زاده گان و اشراف زادگان رنج و مرارت تحصیل را نمی پذیرفتند و اجازه ی در خواندن و تحصیل علم را هم به طبقات پست اجتماعی یعنی پیشه وران و دهقان زاده گان نمی دادند و بدینگونه در چنین فضایی تنها نادانی و جهل حاکم بود و حاکمیت برای تثبیت بقای خود تنها راه را جنگ و کشور گشایی می دانست بنا بر این کتابی نوشته نمیشد زیرا فرد باسوادی وجود نداشت و انسانهای دانشمند و آگاهی نیز نبودند زیرا زمینه و زیر ساختی برای تعلیم و تربیت چنین انسانهایی وجود نداشت اما امروز مورخین افسانه پرداز این نابخردی ها را به دیگران نسبت میدهند و بی شرمانه  دیگران را به کتابسوزی و از بین بردن دانشمندان در ایران متهم میکنند در حالیکه اگر ما کارهای ناپسند نیاکان خود را نبینیم و از آنها عبرت نگیریم در همان جهالت قدیم گرفتار میشویم و انسانهای خردمند فریب این فریبکاریهای ریا کارانه را نمی خورند زیرا چنانچه کسی موفق به کشتن دانشمندی شود هرگز نمی تواند شهرت و آوازه ی او را از بین ببرد اینها دلایل محکمی هستند که ما را به این باور برسانند که هیچ کتاب و دانشمندی در زمان پادشاهی هخامنشی و ساسانی وجود نداشته زیرا زیر ساختهای تعلیم و تربیت برای باروری انسانهای آگاه وجود نداشتند بدانیم که در شوره زار خشک کیاه نمی روید تا کل به ثمر بنشیند
وباید بدانیم که در حقیقت تمام دانشمندان و ادیبان و شاعران و نظریه پردازان ایرانی همگی متعلق به تاریخ بعد از پذیرش اسلام توسط ایرانیان هستند زیرا در این دوران نگرش مردم نسبت به طبقاتی بودن جامعه تغییر کرد و تبعیضها از بین رفت و همه توانستند از حقوق برابر در جامعه بهره مند گردند و تعلیم و تربیت و شکوفایی و بار وری انسانهایی چون ذکریای رازی ابو علی سینا و فارابی و خوارزمی و بیرونی و خواجه نصیر و ادیبانی چون فردوسی و سعدی و حافظ و خیام و جامی و مولوی و ........محصول پذیرش این رهایی و آزادی هستند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر